سلام خداجون:
خیلی وقته این مدلی باهات حرف نزدم..خدایا خیلی حرف دارم باهات...امروز رفتم حرک اما نمیدونم چرا از امام رضا دلگیرم...خدایا خیلی ناگهانی به گنبد نگاه کردم و گفتم یا امام حسین..اصلا یه لحظه خودم هنگ کردم..یاد اون پسری افتادم که بابام کیفشو پیدا کرده بود انقد عشق امام حسین بود که توی نامههاش به داداشش نوشته بود باورت میشه رو به رو ضریح وایسادم گفتم السلام و علیک یا ابا عبدالله...خدایا امروز به جای اینکه مثل همیشه یه عالمه دعا و زیارت نامه بخونم فقط نشستم تو صحن انقلاب جلو گنبد و با امام رضا حرف زدم..ازش دلگیرم و و نمیدونم چرا خودش بیاد دلگیریمو رفع کنه...خدایا من به حال خوب نیاز دارم کمکم کن..میدونم میدونم این مدلی نگاهم نکن میدونم خیلی کمک کردی قشنگ حضورت رو کنارم احساس میکنم اما خدایا من طمع کارم کمک بیشتری میخوام ازت..بابت تمام کمکهاتم ازت ممنونم..خدایا ارومم کن..همون الابذکرالله تطمعن القلوب...خدایا حالمو خوب کن...خیلی دوست دارم خداجونم