خواب دیدم پیاده داریم میریم حرم امام رضا
اما یک جایی بود شبیه عراق
مثل راه کربلا
نمیذاشتن کسی بره
و به خاطر کرونا هم بسته بود و حرم فوق العاده خلوت بود
همه هم بودن مادر بزرگم و دختر خالههام همه
نمیدونم چرا گریه میکردم
اما فقط اشک میریختم
دختر خالم نگاهم کرد گفت چه اشکی میریزه
دوست داشتم برم حرم
نمیذاشتن کسی بره
و هیچکس هم نمیرفت
اما من میگفتم باید برم
و رفتم
اما چیزی عجیبی که بود
این بود که حرم امام حسین و حرم امام رضا درست کنار هم بود
هیچکس هم نبود
ضریحهارو قشنگ میدیدم
اون برق طلایی رنگ در و دیوارهارو میدیم
سرمو تکیه دادم به در حرم و اشک ریختم
خواستههامو بلند بلند میگفتم
از بین همه خواستههام
یادمه التماس میکردم امیر و به من بدین
هردوتا حرم رو رفتم
اون خنکی داخل حرم رو احساس میکردم
بعد اینکه قشنگ گریه کردم و قشنگ حالم خوب شد و فشنگ اروم شدم
برگشتم
حس سبکی داشتم
و خواب عجیب دیگم هم این بود
خدایا هیچ حدسی ندارم
سپردم به خودت